خرافه پنجمي كه مخصوصاً در
ازدواجهاي زمان ما هست جهازيههاست. اين جهازيهها يعني جهازيههاي چشم و هم
چشمي، يعني جهازيههايي كه خلاف شرع است، يعني جهازيههائي كه تجملي و خرافي است.
اينها مانع ازدواج است. دختر سي ساله است و نميتواند ازدواج كند براي اينكه آن
جهازيهاي كه دختر همسايه برده است نميتواند بدهد. پدر ميبيند دخترش بزرگ است
خواستگار هم يكي پس از ديگري ميآيد اما مرتب عذر ميآوردبراي اين كه ميبيند اگر
بگويد بله نميتواند جهازيه بدهد مخصوصاً الآن كه حد اقل جهازيه را نميتوان تهيه
كرد چه رسد بخواهد جهازيه كمر شكن تهيه كند. جهازيه بايد باشد اما چه جهازيهاي؟
جهازيهاي كه اگر خود ميتواند خود بدهد اگر نميتواند دولت اسلامي بايد بدهد و
اگر دولت اسلامي نميدهد بر همهي مردم واجب است بدهند. چون از ضروريات زندگي است
آن جهازيهاي است كه پيغمبر به زهرايش داده است.
وقتي بنا شد زهرا(سلاماللهعليها)
شوهر كند پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآله) دو تا مرد و يك زن براي تهيه جهازيه
زهرا(سلاماللهعليها) به بازار فرستادند كه هفده قلم جنس آوردند و قيمت آن شصت و
سه درهم بود. واحد پول آن وقت درهم بود. اين هفده قلم يك چادر نه چادرهائي كه ما
ميدهيم، نه اين چادرهائي كه پوشيدنش ضرر به شخصيت خانم ميزند. چادر شرمن نه،
چادر بدن نما نه، يك چادر معمولي يك مقنعه، يك پيراهن كه آن پيراهن را هم حضرت
زهرا(سلاماللهعليها) داد به يك فقير و با همان پيراهن كهنهاي كه روز پوشيده بود
به خانهي شوهر آمد. فردا پدرش آمد پرسيد: پيراهنت كو؟ گفت دادم در راه خدا گفت
چرا پيراهن كهنهات را ندادي گفت براي اينكه خدا فرمود: وقتي انفاق ميكنيد آن را
كه دوست داريد انفاق كنيد.[1] من پيراهنم را دادم در راه خدا. يك پوست گوسفند به
عنوان فرش، يك دست رختخواب اما پنبه او از ليف خرما، چند تا كاسهي گلي، يك كوزه
گلي، يك قدح گلي به اندازهاي كه وقتي پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآله) يك نگاهي به اين جهازيه كرد يك گريهي شوقي
كرد.
تقاضا دارم همهتان مخصوصاً خانمها
يك نگاهي به اين جهازيه كنيد.
بعد فرمود: خدايا مبارك كن اين
جهازيهاي كه غالبش از گل است. جهازيه به اندازهي ضرورت زندگي زهرا(سلاماللهعليها).
جهازيه بايد باشد اما به اندازهي ضرورت. چه كنيم با اين خرافههاة با اين چشم و
هم چشميها چه كنيم با اينكه اگر صندوق پر نباشد مادر عروس مثل اينكه شب اول قبرش
است ديگر وامصيبتا به مادر شوهر. وقتي كه ببيند صندوقش پر نيست دادش بلند است. حتي
كار ميرسد به اين جا كه بعضي اوقات بيحيائي ميكنند جهازيه را برميگردانند
معلوم است ديگر اين خرافه نميگذارد كه دختر به خانه شوهر برود و مانع از ازدواج
ميشود. من يك تقاضا دارم و آن اين است كه آقاي متمدن! آقاي متمكن! اگر جهازيه ميدهي
بده اما اين خرافه را دامن نزن. يك وقتي فريزر و مبل و غيره رسم نبود اما يك احمق
پولداري آمد فريزر هم آمد روي كار؛ يك احمق ديگري امد فرش آنچناني آمد روي كارو
اقلاً بيائيد براي خاطر خدا دامن به آتش نزنيد؛ دامن به اين خرافه نزنيد. من نميگويم
چيز به دخترت نده. وقتي كه دختر خانه شوهر رفت بدون اينكه كسي بفهمد يك خانه به
اسم او كن؛ هستيات را به او بده. اما ميگويم كاري نكن كه آن فقير نتواند بكند و
دخترش در خانه بماند. اين خرافه است اين خلاف شرع است و اين مبارك هم نيست. شما
خيال ميكنيد اين ازدواجها، اين جهازيهها مبارك ميشود؟ اين طور نيست معمولاً
اين جهازيهها خير ندارد مخصوصاً اينكه عروس بخيل باشد كه اصلاً حق ندارند دست
بزنند به اثاثيه او؛ حتي به يخچال او. بايد از همان ظرفهاي كهنهي داماد استفاده
شود. بخواهند به جهازيه دست بزنند فريادش بلند ميشود خيال ميكند بايد اثار
باستاني شود، بايد صدسال، دويست سال بماند.
پي نوشت ها:
[1]. لن تنالوا البر حتي تنفقوا
مما تحبون(سوره آل عمران آيه 92) ترجمه: شما هرگز به مقام نيكوكاران و خاصان خدا
نخواهيد رسيد مگر آنچه دوست ميداريد و بسيار محبوب است در راه خدا انفاق كنيد.